من و يكي

بابامچندوقت نيستنو مادرگرامي بنده هم تنها ميترسند خوابند اينكه من بايد يرم تواتاق ايشون.ولي ديگه اعصاب برام نمونده من عادت دارم قبل خواب يه دوري تو اينترنت بزنم تا خوابم بگيره كه ايشون نميزارن .صبح ها هم بعد از اذو ن صبح تي وي رو روشن ميكنن مگه ميشه خوابيد... چيكاركنم من...؟؟؟ خيرسرم كنكوريم امسال جمعا تو طول روز4 ساعت درس ميخونم. يني من قبول ميشم...؟؟ آخي يه ذره راحت شدم .اينا توگلوم مونده بود


نوشته شدهچهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, توسط sanaz
  


یک نفر دلش شکسته بود توی ایستگاه استجابت دعا منتظر نشسته بود منتظر،ولی دعای او دیر کرده بود او خبر نداشت که دعای کوچکش توی چارراه آسمان پشت یک چراغ قرمز شلوغ گیر کرده بود*او نشست و باز هم نشست روزها یکی یکی از کنار او گذشت روی هیچ چیز و هیچ جا از دعای او اثر نبود هیچکس از مسیر رفت و آمد دعای او با خبر نبود با خودش فکر کرد پس دعای من کجاست؟او چرا نمی رسد؟شاید این دعا را را اشتباه رفته است! پس بلند شد رفت تا به آن دعا راه را نشان دهد رفت تا پیش از آمدن برای او دست دوستی تکان دهد رفت پس چراغ چارراه آسمان سبز شد رفت و باصدای رفتنش کوچه های خاکی زمین جاده های آسمان سبز شد او از این طرف دعا از آن طرف در میان راه با هم آن دو روبرو شدند دست توی دست هم گذاشتند از صمیم قلب،گرم گفتگو شدند وای که چقدر حرف داشتند...* برف ها کم کم آب می شود شب ذره ذره آفتاب می شود و دعای هر کسی رفته رفته توی راه مستجاب می شود....


نوشته شدهچهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, توسط sanaz
   15


واي كه چقدر دلم تنگيده بود نمي تونستم بيام مگه اين درساي بوووق ميزارن آخه الانم تنهام مامان وبابا مسافرتن كه من تونستم بيام يه ذره هم خوشحالم چون همين الان زنگيدن بهم كه كلاس ديفرانسيلم كنسل شده وساعت 5ونيم ميرسم خونه. خيرسرم كنكوريم ودانشگاه تهرانم ميخوام بااين وععض درس خوندنم


نوشته شدهسه شنبه 15 مرداد 1392برچسب:, توسط sanaz
   27


ديروز نهايت فعاليت من بود.

9صبح ازخونه رفتم بيرون 8ونيم شب اومدم   خداييش تاحالا انقدر ول نبودم

راستي ديروز يه همايشي داشت گزينه دو كه مجريش علي ضيا بود تومشهد رفتيم يه ذره خنديديم  جاتون خالي

دفعه ي اول بود ازنزديك مي ديدمش  جدا قدش بلنده ها...

واما بدبختيه من اينه كه فردابايد برم كارنامه ي نهاييمو بگيرم

دعاكنين اعتراضايي كه كردم اثر كرده باشه...




نوشته شدهدو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, توسط sanaz

-امروز از مدرسه اس دادن كه نمره هاي امتحان نهايي ها اومده

منم كه حسابان وعربي رو گند زدم

جرئت ندارم حتي برم نمره هامو بگيرم

دوستاي عزيزي كه اينو ميخونن :واسم دعاكنين:

 




نوشته شدهچهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, توسط sanaz
  


فقط34 روز ديگه ناماه عسل مونده...




نوشته شدهپنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, توسط sanaz
  


+به سلامتي دلم ...

که برا کسي دل تنگ شده...

که حتي ...

روحش هم از اين دلتنگيم ...

خبـــــــــــــر نداره....

+بی وفا!!
ایـن روزهـا نـه مـجـالـی
بـرای دلـتـنـگـی دارم
و نـه حـوصـلـه ات را..
ولـی بـا ایـن هـمـه،
گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را میکند

+

می‌دونی"بهشت" کجاست ؟

یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب !

بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری...
 


 




نوشته شدهپنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, توسط sanaz
  


گرچه چشمان تو جز درپي زيبايي نيست

دل بكن, آينه اينقدر تماشايي نيست

حاصل خيره در آينه شدن ها آيا

دوبرابر شدن غصه ي تنهايي نيست؟

 

 




نوشته شدهیک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, توسط sanaz

يه خبري الان خوندم چشام عين هه يه دوچشم گرد شد

آزاده نامداري بافرزادفرزين ازدواج كرد

فك كن...




نوشته شدهسه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, توسط sanaz

ژاپنی ها میگن : ما میتونیم ، مگر اینکه بلایی نازل بشه ! “دِ نـَـه دِ”……….. درستش اینکه بگی : ما نمی تونیم ! مگر اینکه فرجی بشه !!!

 




نوشته شدهیک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, توسط sanaz
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.